::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::

!انجمن تفریحی و تخصصی ابزار قرمز

ابزار قرمز با اهداف کمک به وبلاگنویسان ایرانی به صورت رایگان در سال 92 شروع به کار کرده
می کوشد تا بهترین ها را برای کاربران خود فراهم کند.
کافیست مشکلاتتان را با تالار گفتگو ابزار قرمز در اشتراک گزارید تا در کمترین زمان مشکلتتان حل شوند!


تعداد بازدید : 1555
آفلاین



ارسال‌ها : 737
عضويت : 12 /8 /1392
محل زندگي : شهر هرت!!
سن : 99
یاهو : danialz805
تشکر ها: 319
تشکر شده : 443

دوستم تعریف می‌کرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد می شه!

این‌طوری تعریف می‌کنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمی شد.

وسط جنگل، داره شب می شه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یه کمی با موتور ور رفتم دیدم… می‌بینم، نه از موتور ماشین سر در می آرم! راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود.

با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام و بی‌صدا بغل دستم وایساد. من هم بی‌معطلی پریدم توش. این قدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر، دیدم هیچ کس پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!!

خیلی ترسیدم. داشتم به خودم می‌اومدم که ماشین یهو همون طور بی‌صدا راه افتاد. هنوز خودم رو جمع و جور نکرده بودم که توی نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومونه! تمام تنم یخ کرده بود. نمی‌تونستم حتی جیغ بکشم. ماشین هم همین طور داشت می‌رفت طرف دره. تو لحظه‌های آخر خودم رو به خدا این قدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلوی چشمم.

تو لحظه‌های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده. نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم. ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه می‌رفت، یه دست می‌اومد و فرمون رو می‌پیچوند.

از دور یه نوری دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم. در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون. این قدر تند می‌دویدم که نفس کم آورده بودم. دویدم به سمت آبادی که نور ازش می‌اومد. رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم روی زمین، بعد از این که به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم. وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند، یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو.

یکیشون داد زد: محمد نگاه کن! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشین رو هل می دادیم سوار ماشین ما شده بود…

هر کی به ما پشت کرد دردش رو کشید و حسرت خورد...
با سلام به دوستانی که مارو در پیشرفت این سایت یاری میکنند.
ما هم سعی میکنیم بهترین ها از نظیر گرافیک و قالب رو برای شما عزیزان فراهم کنیم.
سعی میکنیم به زودی نویسنده استخدام کنیم و قدرتمان را چند برابر کنیم.
با تشکر مدیریت :)
چهارشنبه 14 خرداد 1393 - 17:18
تشکر شده: 3 کاربر از danialz به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: yaskabod & evil1378 & power &
آفلاین



ارسال‌ها : 95
عضويت : 17 /1 /1393
تعداد اخطار: 1
تشکرها : 7
تشکر شده : 30
پاسخ : 1 RE جنگل ارواح :

نخوندم ولی ترسیدم و اینکه دوستت فیلم تعریف می کرد

چهارشنبه 14 خرداد 1393 - 17:26
تشکر شده: 1 کاربر از alijn به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: danialz /
آفلاین



ارسال‌ها : 737
عضويت : 12 /8 /1392
محل زندگي : شهر هرت!!
سن : 99
شناسه ياهو : danialz805
تشکرها : 319
تشکر شده : 443
پاسخ : 2 RE جنگل ارواح :

ترسناک نیست عزیز بخون!

دوست من نگفته از نت پیدا کردم گزاشتم.

هر کی به ما پشت کرد دردش رو کشید و حسرت خورد...
با سلام به دوستانی که مارو در پیشرفت این سایت یاری میکنند.
ما هم سعی میکنیم بهترین ها از نظیر گرافیک و قالب رو برای شما عزیزان فراهم کنیم.
سعی میکنیم به زودی نویسنده استخدام کنیم و قدرتمان را چند برابر کنیم.
با تشکر مدیریت :)
چهارشنبه 14 خرداد 1393 - 17:52
آفلاین



ارسال‌ها : 320
عضويت : 18 /1 /1393
محل زندگي : گرافیکــــ.
سن : 15
شناسه ياهو : hossein.hacker94
تشکرها : 40
تشکر شده : 111
پاسخ : 3 RE جنگل ارواح :

شبیه طنزه :دی

شنبه 17 خرداد 1393 - 13:52
تشکر شده: 1 کاربر از god-of-dance به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: danialz /
آفلاین



ارسال‌ها : 435
عضويت : 17 /2 /1393
محل زندگي : kordkuy
تعداد اخطار: 5
تشکرها : 82
تشکر شده : 430
پاسخ : 4 RE جنگل ارواح :

دادا فک کنم کسی که برات تعریف کرد دوست هزاران نفر بوده چون این پست تو همه ی وبا هست

شنبه 17 خرداد 1393 - 13:56
تشکر شده: 1 کاربر از alireza009 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: danialz /
آفلاین



ارسال‌ها : 737
عضويت : 12 /8 /1392
محل زندگي : شهر هرت!!
سن : 99
شناسه ياهو : danialz805
تشکرها : 319
تشکر شده : 443
پاسخ : 5 RE جنگل ارواح :

نقل قول از alireza009

دادا فک کنم کسی که برات تعریف کرد دوست هزاران نفر بوده چون این پست تو همه ی وبا هست

پاسخ 2 رو بخون.

هر کی به ما پشت کرد دردش رو کشید و حسرت خورد...
با سلام به دوستانی که مارو در پیشرفت این سایت یاری میکنند.
ما هم سعی میکنیم بهترین ها از نظیر گرافیک و قالب رو برای شما عزیزان فراهم کنیم.
سعی میکنیم به زودی نویسنده استخدام کنیم و قدرتمان را چند برابر کنیم.
با تشکر مدیریت :)
شنبه 17 خرداد 1393 - 14:10
آفلاین



ارسال‌ها : 737
عضويت : 12 /8 /1392
محل زندگي : شهر هرت!!
سن : 99
شناسه ياهو : danialz805
تشکرها : 319
تشکر شده : 443
پاسخ : 6 RE جنگل ارواح :

نقل قول از god-of-dance

شبیه طنزه :دی

خب طنزه دیگه :|

هر کی به ما پشت کرد دردش رو کشید و حسرت خورد...
با سلام به دوستانی که مارو در پیشرفت این سایت یاری میکنند.
ما هم سعی میکنیم بهترین ها از نظیر گرافیک و قالب رو برای شما عزیزان فراهم کنیم.
سعی میکنیم به زودی نویسنده استخدام کنیم و قدرتمان را چند برابر کنیم.
با تشکر مدیریت :)
شنبه 17 خرداد 1393 - 14:10
آفلاین



ارسال‌ها : 6
عضويت : 11 /1 /1393
تشکرها : 1
پاسخ : 7 RE جنگل ارواح :

خخخخخخخخخخخخخخخخخ

یکشنبه 18 خرداد 1393 - 16:53